با بدر

با بدر
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۸

سقای بچه ها

سقا صداش می کردند. به مادر گفته بود :می خوام آنجا سقا باشم.

همیشه قبل از خودش به رزمنده ها تعارف می کرد.سر سفره ی ناهار و شام هم پی پارچ های آب می دوید و وقت و بی وقت به اونا آب تعارف می کرد.می گفت: آب نطلبیده مراد است!

حتی آب قمقمه اش را هم می بخشید.

تشنه شهید شد.همانطور که آرزو داشت.

شهید زکریا صفرخانی.شب امتحان صفحه 66

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۱۷
بدریان 313

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی